جور وا جور

هر چی گیرم بیاد میزارم و از هر چی خوشم بیاد می نویسم

جور وا جور

هر چی گیرم بیاد میزارم و از هر چی خوشم بیاد می نویسم

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تحلیل» ثبت شده است

ببینید چقدر خاطرات مهم یکروزش کوتاه بوده، قرضش کم و رفت و آمدش کوتاه: به تهران رفتم، حدود دومیلیون قرضم را پس دادم و یک کتاب خریدم. همین.


در همین نوشته دنیایی از حرف وجود دارد:

  • امکان کارت به کارت برای صاحب قرض وجود نداشته احتمالا در آن زمان
  • قرض داده میشده است
  • قرض را با صاحبان قرض داده یعنی رقم قرض گرفته شده از چند نفر بوده.
  • گیرنده قرض متعهد به پرداخت بوده و اقدام می کند
  • رقم قرضها و طبعا نیاز گیرنده قرض بالا نبوده است
  • برنامه ریزی داشته است که حداقل دو کار را بکند
  • رفرنس کاری که کرده را داده است
  • خاطراتش را ثبت کرده
  • قرض برای اقدامی مهم بوده: ازدواج
  • گیرنده قرض سواد وب داشته چون سایت مستقلی داشته و هنوز دارد
  • خاطرات یک نسل اینقدر کوتاه و گویا و بامعنا بوده است

جدیدا با یکی دوست شدم. جذابه. دوستِ دوست که نه، آشنا بگم بهتره. بعد از صحبتهای مختلف موضوع به درس و کار رسید. میگم چه کار میکنی میگه از جیب بابام میخورم! میگم چی خوندی میگه دیپلم ردی هستم


هر جور برنداز کردم دیدم این طرز بیان و این نوع رفتار و این سلیقه در انخاب لباس به یک دیپلم ردی نمی خوره

فهمیدم سرکارم گذاشه و رفته تو فاز ظنز. این شد که چیزی نگفنم.

البته گفتم. اینو گفتم که فهم و شعور آدمها از زندگی و کار و دوستی مهمه نه مدرک

ولی پیداست که برام مدرک مهمه چون در جامعه ما که فرصتهای محدودی پیش رو هست یک جوان بالاخره باید به نوعی نشان داده باشد که تلاش کرده. اگه مدرک ندارد چه دارد؟ کتابهای زیادی خوانده، موسیقی دان است؟ مهارتهای کسب و کار دارد؟ زبان می داند؟ و هر چیزی دیگری که نشان دهد به بطالت نگذرانده


به هر حال بعد از چند روز خودش زبان وا کرد که بعله ارشد فلان خوندم و باقی ماجرا

ما همه بر اساس مجموعه ای از داشته ها انتخاب می شویم، یکیش مدرک داشتن یا نداشتنه اما مهمتر از اون شخصیت خود ما، میزان فهم از زندگی است. این پکیج باید با شرایط قابل قبول اقتصادی هم ساپورت شود.


نظر شما درباره شرکتی که مدتهاست آگهی استخدام نداره چیه؟ بیایید چند مورد رو بررسی کنیم: 

  • تعطیل شده
  • نیاز به نیروی جدید نداره
  • کل شرکت رفته به کشور دیگری و دیگر در داخل آگهی نمی دهند
  • نیروهاش رو با روشی غیر از آگهی دادن جذب میکند
  • از گرفتن نیرو از راه آگهی ناامید شده است
  • پول آگهی دادن ندارند
  • نمی دونند میتونند آگهای بدهند
  • این گزینه رو فراموش کرده اند
  • سایتهای آگهای خوبی وجود ندارند
  • حوصله تماسهای زیاد بعد از آگهی دادن رو ندارند
  • قیمت و هزینه آگهی زیاد است
  • زمینه کاری شرکت عوض شده است
  • شرکت در شرکت بزرگتری ادغام شده است
  • جذب نیرو را به شرکتی کاریابی می سپارند
  • کارآموز می گیرند و تبدیل به نیرو می کنند
  • خود افراد برایشان رزومه می فرستند و از آن را استخدام می کنند
  • و کلی احتمال دیگر.

شما چه فکری می کنید؟ چیزهای دیگه ای هم میشد اضافه کرد. بگذریم نظرتون رو بزارید. برای نمونه این و این صفحه در جابینجا رو ببینید (در زمانی که لینک دادم، هیچ آگهی استخدامی نداشتند، ممکن است بعدا داشته باشند که من بی تقصیرم در اون صورت). فکر کنم سایت مطرحی برای استخدام و کاریابی باشه. بعد از گذاشتن لینک یک گزینه دیگر هم اضافه شد: شاید اون شرکت هیچوقتی در سایتی آگهای استخدام نگذاشته و این صفحات بدون اجازه شرکتها ساخته شده اند.

به هر حال با اجازه یا بی اجازه، فعلا که خالیه

:)

این تحلیل رو پسندیدم که در ویرگول منتشر شده: ببینید . و قبول دارم ترافیک تقلبی میشه ساخت. اصلا خود من همین کار رو کردم. مدیر شرکت ناراجت بود که به مشتری قول دادیم ورودی از گوگل رو برسونیم به 3 هزار در روز و حداکثر 700 شده. یه تست زدم و براش یه ربات نوشتم و اجرا کرد. به مرور در عرض یک هفته ترافیک رو بیشتر کردم و رسوندم به همون سه هزار. آی مشتری خوشحال شد و فورا بقیه پول شرکت رو داد. حقوقهای ما چند نفر هم که عقب افتاده بود رسید.


کار بدی کردم همه راضی شدند؟

برای اینکه سه نشه ترافیک رو همینجوری تا سه ماه نگه داشتم و به مرور کم شد تا پایان قرارداد. جوانی و خامی که میگن همینه. 

ولی من نفهمیدم چرا فروش مشتری هم بیشتر شد . فکر کنم از اینکه ترافیکش زیاد شده بود، انرژی گرفت و کارهای دیگه کرد که احتمالا اون کارها فروش رو برد بالا نه ترافیک مصنوعی. ولی همه چی به اسم ترافیک گوگل ثبت شد


پس تقلب همچی بد هم نیست. من که اصلا بهش نمیگم تقلب