جور وا جور

هر چی گیرم بیاد میزارم و از هر چی خوشم بیاد می نویسم

جور وا جور

هر چی گیرم بیاد میزارم و از هر چی خوشم بیاد می نویسم

۱۸ مطلب با موضوع «کتاب» ثبت شده است

ای کاش به کرج و شهرهای اطراف تهران بیشتر بها داده بشه تا شرکتهای آی تی در اونجا رشد کنند. من مطلبی درباره این کتاب میخوندم که به سایت شرکت پیشرو رسیدم. شرکت در شهرک اندیشه در جنوب غرب تهران. بین شهریار و فردیس قرار دارد

خود شهریار نزدیک به یک میلیون سکنه دارد و بخش عمده آنها برای کار به تهران می آیند. یعنی این حجم از افراد که در شهریار، اندیشه، فردیس و کرج ساکن هستند، شاید نزدیک به سه میلیون نفر، باید همه جور خدمات را درست از پایتخت دریافت کنند؟


ضعف در چیست؟ ناآگاهی مشتریان یا ضعف مجریان؟


صفحه خدمات آنها را که نگاه می کنم، خدمات متوعی ارایه می دهند و مشتریان مختلفی نیز دارند

به گمانم یکی از راههای کم شدن هزینه ها همین سپردن کارها به مجریان خارج از تهران است. امیدوارم هیمنطور هم بشود


یه نوع بی سوادی هست همون که همه میشناسیم، اونایی که توانایی خواندن و نوشتن همین متنی که نوشتم را ندارند. همه این بالا و پایین شدن حروف برایشان بی معناست. 

نوع دیگری از بی سوادی وجود دارد که اتفاقا بین همین ما که توانایی خواندن و نوشتن داریم رایج است. یعنی چون عنوان تحصیلی داریم و حس دانستن بهمان دست داده، از فهم امور و درک روابط بین رویدادها و عوامل عاجزیم و در توهم دانستن به نفهم ترین شکل ممکن زیست می کنیم. برندها کورمان کرده، با جملات به ظاهر روشن فکری بر سر مخاطب می کوبیم، فرض می کنیم چون قهموه می خوریم و سیگار می کشیم، پس بیشتر می فهمیم، تیپ خز به نشانه روشنفکری می زنیم و کیف دسته بلند بر دوش می اندازیم.

همه اینها بی سوادی نوع دوم است. هر که دید و تحلیلی شخصی از محیط اطرافش نداردف در همین طیف قرار دارد. 

خوب که نگاه کنیم، جامعه پر از همین آدمهاست. من که نوشته ام و شما که خواندید هم در معرض همین بی سوادی قرار داریم. آری، حتی شما دوست عزیز. این مقاله که خلاصه نام کتابی معرفی شده در همان مقاله است را بخوانید تا به سه نوع بی سواد آشنا شوید


گفتم که بی کار نبودم. یه چرخی در وبلاگ صاحاب سیتم وبلاگ قدیمی زدم. من از بلاگفا به اینجا اومدم به دلیل محدودیت های زیاد اونجا در لینک گذاشتن. خلاصه به یکی از پستهاش رسیدم درباره یک کتاب. آی من خاطره دارم باهاش. درباره هم پارسیک نوشته. یه جایی که تا سالها خبرهام رو اونجا می خوندم اما دیگه بعدش از نفس افتاد یا نفسش به شماره افتاد و یا سایتهای خبری بهتری اومدن. البته سرچ انجین هم بود و گاهی اونجا سرچ هم می کردم اما راستش هیچوقت سرچش قوی نبود اصولا جستجوگر فارسی خوبی هیچوقت نداشتیم.

اون کتابی هم که گفته خداییش انجیل من بود در اون سالها. کلی در طراحی سایتهای من اثر گذاشت و ممنونم. کلا خاطراتم مرور شد با این پستش. راست میگه اون زمان فقط همین یک منبع بود. والا من که چیز دیگه یادم نمیاد. ولی دیگه ادامه اش نداد و آپدیت نشد یا اینکه اونم مشمول زمان شد و سایتها و کتابهای بهتری برای نوشتن و سئو و وبلاگ و بازاریابی اینترنتی و یا به قول این روزی ها دیجیتال مارکتینگ پیدا شدند.


خاطرات، خاطره، دوستی


فعلا دارم مرور خاطره می کنم و دردل تا ببینم به چی میرسم. هنوز نرفتم سر تست ایده هام. شاید هم نرم. شاید هم برم. خوبی وبلاگ در این سالها اینه که مطمئنی خواننده نداره. برای همین است که بلاگرها بی پروا تر می نویسند. منم دارم همین کارو می کنم. 

حالا اگه گذرت اینجا افتاد واقعا. یه ندا بده. شاید دوست شدیم. جان تو :)