جور وا جور

هر چی گیرم بیاد میزارم و از هر چی خوشم بیاد می نویسم

جور وا جور

هر چی گیرم بیاد میزارم و از هر چی خوشم بیاد می نویسم

جایی گفته شده است که جنگ، بهترین تجارت است و گویا آمریکا این روزها به تجارت جدیدی نیاز دارد. امیدوارم جنگی نشود و حکومت ما هم سر عقل بیاید و این همه دشمن تراشی نکند. خسته نشدید واقعا؟ چقدر آخه علیه این و اون شعار بدیم؟ دین ما اموزه های بهتری برای ارتبط با دیگران داره چرا اون بخش از دیدن مورد توجه نیست؟


امیدوارم، جنگی نشود

چیزی تا الان از تحریم و دشمنی در زندگی گیرمان نیامده، بگذارید نیمه دوم کمی لذت ببریم

کمی به خود و آینده متعهد باشیم


یه نوع بی سوادی هست همون که همه میشناسیم، اونایی که توانایی خواندن و نوشتن همین متنی که نوشتم را ندارند. همه این بالا و پایین شدن حروف برایشان بی معناست. 

نوع دیگری از بی سوادی وجود دارد که اتفاقا بین همین ما که توانایی خواندن و نوشتن داریم رایج است. یعنی چون عنوان تحصیلی داریم و حس دانستن بهمان دست داده، از فهم امور و درک روابط بین رویدادها و عوامل عاجزیم و در توهم دانستن به نفهم ترین شکل ممکن زیست می کنیم. برندها کورمان کرده، با جملات به ظاهر روشن فکری بر سر مخاطب می کوبیم، فرض می کنیم چون قهموه می خوریم و سیگار می کشیم، پس بیشتر می فهمیم، تیپ خز به نشانه روشنفکری می زنیم و کیف دسته بلند بر دوش می اندازیم.

همه اینها بی سوادی نوع دوم است. هر که دید و تحلیلی شخصی از محیط اطرافش نداردف در همین طیف قرار دارد. 

خوب که نگاه کنیم، جامعه پر از همین آدمهاست. من که نوشته ام و شما که خواندید هم در معرض همین بی سوادی قرار داریم. آری، حتی شما دوست عزیز. این مقاله که خلاصه نام کتابی معرفی شده در همان مقاله است را بخوانید تا به سه نوع بی سواد آشنا شوید


توئیتر با اونکه فیلتره، رسانه ای تاثیرگذار در فضای رسانه ای کشور است و بسیاری از کانالهای تلگرام یا منتشرکننده توییتها هستند یا ادامه دهنده آن، یعنی اغلب جریان سازی ها و موج رسانه ای و ایده ها در همین توئیتر به راه میفته


کاربران ایرانی بسیاری کمتری در مقایسه با اینستاگرام و تلگرام در توئیتر فعال هستند. یکی از دلایل میتونه فیلتر بودن اون باشه و دلیل دیگه هم ماهیت متن محور بودن اون است. یعنی کاربران باید توانایی گفتن لب کلام در کاراکتر محدود رو داشته باشند. خب این محدودیت با ایرانیان نوعا روده دراز جور در نمیاد. برای اونایی هم که دایم میخوان شو کنند و عکس بگذارن هم جذابیتی نداره و میمونه اون گروه که واژه ها رو میتونند به خدمت بگیرند و موثر و کوتاه بنویسند


همه اینها رو گفتم که اگه دوست دارید برید سمت توئیتر با این ترفندها و تاریخچه توئیتر شروع کنید


به نظرم اگه دوست دراید وارد فضای اکتیو تری بشید و دوستان متفاوتی بگیرید، همین امروز ثبت نام کنید



دقت: این ترفند اشتباه است، یادش نگیرید. یکی از ترفندهایی که باشگاه خبرنگاران جوان برای سرچ کردن در خروجی اخبار خود قرار داده است: 


"گاهی شما یک مقاله جالب را قبلا خوانده‌اید و حالا به نظرتان میرسد باید این مقاله را برای یکی از دوستانتان هم بفرستید یا اینکه باید دوباره آن مقاله را بخوانید، اما url دقیق آن مقاله را نمی‌دانید و فقط یادتان هست که از فلان وبسایت خوانده‌اید. در این مواقع، آدرس کامل وبسایت را بنویسید و سپس با یک فاصله، آن کلمه کلیدی یا عبارت کلیدی که در آن مقاله بوده را نیز تایپ کنید.


مثلا: دره شمخال www.donyayesafar.com


به این صورت شما مستقیما از خود گوگل وارد آن سایت می‌شوید و نیازی نیست اول وارد سایت شوید و سپس در آن سایت سرچ کنید."

ترفند درست در پاسخ به نیاز بالا، جستجو به صورت زیر است:


دره شمخال site:www.donyayesafar.com

(برای راحتی شما اینم جستجوی انجام شده در گوگل)


پ.ن: عبارت جستجو شده و دومین را در خبر اصلی تغییر دادم تا در صورت آزمایش این ترفند به چیزی برسید. مثال در خبر اصلی فکر می کنم تبلیغاتی بود. یادمه اون اوایل در این کتاب هم چنین ترفندهایی رو نویسنده آورده بود. اگر دوست دارید خبر اصلی رو پیدا کنید، بخش از متن خبر رو در گوگل جستجو کنید.


زَت زیاد

:)

مارک ویلموتس بلژیکی قرار است سرمربی تیم ملی فوتبال ایران شود. نام بزرگی نیست اما جوان است و جویای نام. در رسانه ها از اون به عنوان فردی خرافتای یاد می شود. اگه اهل نظم و انضباط باشه و دیسیپلین کاری رو حفظ کنه، و البته کاری برای تیمهای پایه ما هم بکنه، حتی نتایج خوبی هم نگیره؛ باید راضی باشیم


تیم ملی ما بی پشتوانه است فعلا


یه صفحه امروز پیدا کردم که چندتا کتاب سئو رو معرفی کرده. به نظرم سئو یه چیزهای ثابتی داره و یه سری چیزها که دایم تغییر میکنه. با خواندن یکی ازین کتابها احتمالا ایده کلی سئو و فعالیتهای اصلی اون رو یاد میگیرید (بخش ثابت سئو) و ادامه اش که به خودتون بستگی داره که چقدر دانش پایه کسب شده رو بهتر کنید. با کار روی پروژه های واقعی و با خواندن مقالات و تجربیات دیگران می تونید مسیر کسب تخصص سئو رو سریعتر پیش ببرید

 

کتابهای سئو در سایت مدیران سایت. حالا یه چرخی هم در خود این سایت بزنید، مقالات خوبی داشت اونجوری که من الان دیدم. هر سه کتاب معرفی شده رایگان هستند. تسلط به زبان انگلیسی یا حداقل قدرت فهم بالای مقالات انگلیسی هم می تونه شانس شما برای کسب دانش روز این تخصص را افزایش بده.

 

نکته پایانی هم اینکه خیلی خوشحالم منم سئو رو با اولین کتاب فارسی اون دوران، همون نارنجی رنگه شروع کردم. دو کتاب بعدی بعدها چاپ شده اند.

در این پست هم کتاب های دیگه ای معرفی شده که شاید به دردتون بخوره.

نظر شما درباره شرکتی که مدتهاست آگهی استخدام نداره چیه؟ بیایید چند مورد رو بررسی کنیم: 

  • تعطیل شده
  • نیاز به نیروی جدید نداره
  • کل شرکت رفته به کشور دیگری و دیگر در داخل آگهی نمی دهند
  • نیروهاش رو با روشی غیر از آگهی دادن جذب میکند
  • از گرفتن نیرو از راه آگهی ناامید شده است
  • پول آگهی دادن ندارند
  • نمی دونند میتونند آگهای بدهند
  • این گزینه رو فراموش کرده اند
  • سایتهای آگهای خوبی وجود ندارند
  • حوصله تماسهای زیاد بعد از آگهی دادن رو ندارند
  • قیمت و هزینه آگهی زیاد است
  • زمینه کاری شرکت عوض شده است
  • شرکت در شرکت بزرگتری ادغام شده است
  • جذب نیرو را به شرکتی کاریابی می سپارند
  • کارآموز می گیرند و تبدیل به نیرو می کنند
  • خود افراد برایشان رزومه می فرستند و از آن را استخدام می کنند
  • و کلی احتمال دیگر.

شما چه فکری می کنید؟ چیزهای دیگه ای هم میشد اضافه کرد. بگذریم نظرتون رو بزارید. برای نمونه این و این صفحه در جابینجا رو ببینید (در زمانی که لینک دادم، هیچ آگهی استخدامی نداشتند، ممکن است بعدا داشته باشند که من بی تقصیرم در اون صورت). فکر کنم سایت مطرحی برای استخدام و کاریابی باشه. بعد از گذاشتن لینک یک گزینه دیگر هم اضافه شد: شاید اون شرکت هیچوقتی در سایتی آگهای استخدام نگذاشته و این صفحات بدون اجازه شرکتها ساخته شده اند.

به هر حال با اجازه یا بی اجازه، فعلا که خالیه

:)

دو عبارت ارزهای دیجیتال و بلاک چین رو زیاد این روزها می شنوم. بیت کوین به کجا رسید. سال یازدهم هم از فعالیتش گذشت و پیش بینی ها همچنان نادرست از آب در میاد:

 

تا به امروز بالغ بر ۳۰۰۰ ارز رمز پایه دیگر پای به عرصه وجود گذاشتند و هرکدام تلاش نمودند امکانی را در اختیار خریداران خود قرار دهند که بیتکوین از انجامش عاجز بود. حالا یک دهه از عمر بیتکوین می گذرد و بسیاری از کارشناسان به این باور رسیده اند که یکی از این پول ها احتمالا به زودی جای بیتکوین را خواهد گرفت.


بیت کوین


این گزارش از ده سالگی بیت کوین رو بخونید. یه چیز جالب دیگه این بود که بیت کوین برای کشورهایی مثل ایران که تحریم می شوند، کارکرد داره: کمک‌های مالی جمع آوری شده ایرانیان از طریق بیت‌کوین، به هلال احمر داده شد.

این تیترهای خبری رو کنار هم بگذاریم، ترس آدم رو برمیداره:

  • سرقت ۷ هزار بیت‌کوین در حمله‌ای حساب شده
  • ضرر 1.2 میلیارد دلاری کاربران از سرقت و کلاهبرداری ارزهای مجازی
  • قیمت بیت کوین به بالاترین حد در ۵ ماه اخیر رسید
  • پیش بینی جدید: قیمت بیتکوین به 4 میلیون دلار می رسد
  • محققان: ۹۵ درصد معاملات بیت کوین فریبکاری هستند

شما چی فکر می کنید؟ 

بریم به سمت سرمایه گذاری روی بیت کوین ؟

ما که داخلیم کلی زور می زنیم تا زبانمون بهتر و بهتر بشه اما برخی از هموطئنان که به هر طریقی خارج رفته و اونجا ساکن شده اند هنوز مشکل زبان که بهتره بگم البته بهتر بگم مشکل ارتباط دارند. یعنی خیلی خوب منظورشون رو به مخاطب می رسونند اما هنوز نمی تونند ارتباط بگیرند و ترجیه می دهند به محیط قبلی خودشون گریز بزنند. نمونه اش این هموطن:

"سلام دوستان خوبم، من خارج از کشور هستم و چند وقتیه که برای استخدام توی یه شرکت خارجی تقاضا دادم. اونا دو تا سایت که درباره دایناسورها و فسیل ها هستش بهم معرفی کردند ... لطفاً کمکم کنید که این فرصت کاری رو از دست ندم ..."

شک ندارم کلی کتاب همونجا دور و برش بود، کافی بود انگلیسی جستجو کنه. یا در ورکشاپ یک روز در همون شهرش شرکت کنه که حتما حتما وجود داره

من به طور کلی این درخواست رو منفی نمیدونم و شاید میخواسته از جو ایرانی ها انرژی بگیره یا هنوز در مرحله گذار بوده و یاد نگرفته بره سراغ محیط و جامعه جدید. در کل زیاد هم منفی نیستم و مخاطب بخش اول نوشته من اونایی است که حداقل شش ماه از رفتنشون به خارج گذشته است

معاون وزیر گفته: بیشترین تخلفات علمی مربوط به کپی کاری است. معاون پژوهشی گفته ها، توجه کنید! ایشون گفته اند: بیشترین تخلف "استفاده از متون دیگران بدون ارائه منبع و کپی‌کاری است."

ایشون برای کم اهمیت جلوه دادن ابعاد فاجعه اینجور حرفشون رو تموم کردند: البته به نسبت حجم بزرگی از مقالات که ما داریم این اعداد کوچکی است اما این وجود باید آن را به صفر برسانیم.


حتما به صفر می رسونید.

حالا قراره آئین نامه براش تدوین کنند لابد و دانشجویان و استید متخلف رو مثلا جریمه! زکی!


اصولا تفکر حاکم بر جامعه، د انشگاهها و ذهنیت خود اساتید نادرست است. دانشجو هم در این شرایط بهترین راه را همان کپی کاری میداند. او هم راحت طلب و بی مسوولیت بار می آید وقتی فضای حاکم تعهدی ندارد و مشوق نیست.

اول هفته است و کلی انرژی دارم. یه چند مدت بود زده بودم تو فاز شوخی و خنده و روزمرگی. پستهایی که می دیدید هم ازین جنس بود. نمی خوام بگم اهل شوخی نیستم اتفاقا هستم. همچنان می نویسم اما حین کارم که نیاز به کمی استراحت دارم.

باید به هدفی برسم و کارهایی رو انجام بدم که مهمند و به هر دلیلی عقب انداخته بودم. یعنی در عین اینکه توانایی رسیدن به این هدف رو داشتم گویا اراده اش رو نکرده بودم یا شاید دست کم گرفتم خودم رو و یا شاید باور نکردم که می تونم. اما الان می خوام، اونم درست در موقعی که سخت ترین حالت شده.

پس بریم که برسیم و از مسیر لذت ببریم.

گفتم که کمی در کارهای اینترنتی و وبی مشغولم و بی علاقه نیستم بهش. اما بزارید بیشتر بگم. یه سایت سفری داشتم سالها قبل و اون روزها که تحریم نبود مسافر میومد ایران، کار و کاسبی داشتم. یکی از کتابهایی که اون زمان بهم کمک کرد همون کتاب سئو بود. حالا سئو چیه؟ به زبون من یعنی چه کار کنیم که سایتمون رتبه بهتری بگیره اما بهتره یه تعریف از یه سایت دیگه بیارم.

یکی از خواهرهای من زیادی جدی است. سرش تو کار خودشه و همش درگیر پروژه ها. گاهی اما یادش میاد که دختره، احساس داره و شروع میکنه به محبت کردن، احوالپرسی و شوخی و خنده. و بعد دوباره همه چی یادش میره و تا نوبت بعد. به قول خودش یه پالسی میاد و میره.

امروز صبح محبت از خودش در وَ کرد و در همون حال که با عجله میزد بیرون برام کیوی پوست کند و گذاشت رو میز. تاکید هم کرد که از رختخواب بیام بیرون.

تا کیوی بعدی خدانگهدار.


پ.ن: گونه هاش به طور طبیعی چال داره. 

اینو گفتم که با اون یکی خواهرم که البته هر دو رو نمی شناسید اشتباه نگیرید :)

یه دفعه پیشنهاد شد که بزنیم بیرون و بریم کوههای اطراف شهر. با اکراه پذیرفتم اما چه خوب شد که پذیرفتم. روز خوبی بود و حسابی خوش گذشت. با اونکه در گوشه و کنار ایران این روزها ترس از سیل هست اما مردم انگار نه انگار، بی خیال، ماشینها رو کنار رودخانه پارک کرده، چادر زده و مشغول خوردن و کپ و گفت بودند. البته آب شفاف بود و اونقدر زیاد نبود که ترسناک به نظر بیاد. 

ولی جدا دوست داشتم با یه دختری که ازش خوشم بیاد همچین جای باصفایی برم ولی نیست دیگه. جدا صحبت از عشق و دوست داشتن خاص نیستا. همین که دختری باشه اهل سفر و گفتگو و یه چیزهای مشترکی باهم داشته باشیم. چه کنیم دیگه. نمیدونم حالا اول شاسی بلند میاد یا دختر. نظر شما؟

نکته: در پاسخ به خودم و اون عشق به شاسی بلند باید عرض کنم که امروز با پراید همچین جایی رفتیم. خلاصه اگه اهلش باشی، پیاده هم میری. زور نزن عزیزم.


ارغوان دره، مشهد

ارغوان دره، مشهد. عکس از باشگاه کاوشگران

ولی پای دیوار گلی بشینی زیر آفتاب زمستان یک حالی داره که نگو، چند متر اون ورتر هم برف در حال آب شدن تا نزدیک پات رو گلی کرده باشه. حس آخر اسفند در روستا اینجوری بود