محبت پالسی
پنجشنبه, ۱۹ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۱۱:۱۳ ق.ظ
یکی از خواهرهای من زیادی جدی است. سرش تو کار خودشه و همش درگیر پروژه ها. گاهی اما یادش میاد که دختره، احساس داره و شروع میکنه به محبت کردن، احوالپرسی و شوخی و خنده. و بعد دوباره همه چی یادش میره و تا نوبت بعد. به قول خودش یه پالسی میاد و میره.
امروز صبح محبت از خودش در وَ کرد و در همون حال که با عجله میزد بیرون برام کیوی پوست کند و گذاشت رو میز. تاکید هم کرد که از رختخواب بیام بیرون.
تا کیوی بعدی خدانگهدار.
پ.ن: گونه هاش به طور طبیعی چال داره.
اینو گفتم که با اون یکی خواهرم که البته هر دو رو نمی شناسید اشتباه نگیرید :)